سیاهچاله و مراقبه چه ویژگی مشترکی با هم دارند
سیاهچاله و مراقبه چه ویژگی مشترکی با هم دارند؟
نویسنده شالینی پرخ ارسال شده: 24 آوریل 2019
گردآوری کننده: گوهر فردوس ایران
من مدیتیشن و یوگا را آموزش می دهم و بر اساس دانش بیان شده در متون باستانی هندی مانند یوگا سوتراهای پاتانجالی ، یوگ واسیتا و اوپانیشادها - که هزاران سال پیش مفاهیم تاریکی در آن ها وجود داشت، به دنبال درک تقاطع عرفان و کیهان هستم. حفره ها، نظریه امواج و فیزیک کوانتومی پدیدار شدند. این مقاله منعکس کننده تفکر عمیق من در مورد این متون باستانی است.
برخی از عمیق ترین تصاویر دوران ما تصاویر سیاهچاله است. با این وجود، با همه الگوریتمهای نوآورانه در جهان، دانشمندان زیادی هستند که محاسبه میکنند که ریاضیاتی که منجر به وجود سیاهچالهها میشود، هنوز هم سیاهچاله است! همانطور که می دانیم، هنوز اطلاعات بسیار کمی در مورد منشاء، وجود و تکامل یک سیاهچاله وجود دارد، حتی بسیار کمتر از نحوه عملکرد آن یا آنچه در داخل و خارج نگه داشته می شود. ناشناخته اسرارآمیز، گیج کننده و حتی غیر قابل باور است. اینشتین در نظریه نسبیت عام خود وجود سیاهچاله ها را پیش بینی کرده بود. با این حال، معادلات غیرخطی او نمی توانند سطح افق رویداد را کاملاً سوراخ کنند. با وجود این پیشبینیها، محاسبات و در حال حاضر، اثبات قطعی در تصاویر، سیاهچاله همچنان گریزان است. این یکی از بزرگترین معماهای زمان ماست.
وجود همه چیز در هیچ: بسیاری از ما، هنگامی که از تلاش های بیهوده و بدون پیشرفت یا خروجی ناامید می شویم، واکنش نشان خواهیم داد: «اوه! این به یک سیاهچاله می رود!» در سنت های مدیتیشن هندو و بودایی، ایده شونیا یا صفر یا هیچ وجود دارد. بنابراین، می توان گفت که وقتی هیچ چیز شناخته نمی شود، تنها در آن صورت می توان به ظاهر چیزی فهمید. همه چیز از هیچ شروع می شود. مراقبهتوسط رهبر معنوی مشهور سری سری راوی شانکار به عنوان "هنر انجام ندادن هیچ" توصیف شده است. پذیرفتن این ایده که: من هیچ هستم، من هیچ کاری نمی کنم، و من هیچ نمی خواهم، ساده ترین و عمیق ترین درک مراقبه است. هنگامی که ما مالک هیچ چیز هستیم، همه چیز شروع به آشکار شدن می کند و ما را قادر می سازد تا با کیهان ارتباط برقرار کنیم. تصدیق امر مرموز یک قدم به سوی درک آن نزدیکتر می شود.
من می خواهم مدیتیشن را تجربه کنم!
متضادهای پویا : با جرمی میلیونها برابر خورشید ما، سیاهچالهای که در عکسهای اخیر میبینیم از گازهای درخشانی تشکیل شده است که ناحیهای تاریک شبیه به یک سایه را احاطه کردهاند. تناقض پس از آن در کنار هم قرار گرفتن درخشان ترین نور و تاریک ترین ماده که احتمالاً وجود دارد نهفته است. ماده تاریک بینهایت کوچک به هم می پیوندد و ستارگان در حال فروپاشی، اجساد بسیاری از خورشیدها، و خیلی چیزهای دیگر از جمله خود نور را در گرداب خود می مکد تا به جرمی به اندازه میلیاردها کهکشان تبدیل شود. سپس این سیاهچاله فوارههای نوری را پرتاب میکند که به صورت رگههایی دیده میشوند که از چاله تاریک بیرون میآیند. چگونه نور و تاریکی به این شیوه خارقالعاده به هم نزدیک میشوند؟ چگونه ریزترین اتم ها به سکوی پرشی برای ایجاد این جرم با بیشترین چگالی تبدیل می شوند؟
مراقبهگران از هر نظر و هر لحظه سر خود را به دور پارادوکس اضداد میپیچند. تنها زمانی که بدن کاملاً در آرامش، هماهنگی و چرخش به داخل باشد، میتوانیم به زیرلایههای میدان کوانتومی دسترسی پیدا کنیم که با احتمالات بینهایت ضربان دارد. برای دسترسی به نور، عشق و روشنایی که ذات ماست، باید در تاریک ترین و عمیق ترین مناطق وجودش فرو رفت. مراقبهگران همچنین متوجه میشوند که میدانهای بینهایت و متناهی با هم برخورد میکنند و یکپارچه حل میشوند، و هیچ چیز و با این حال همه چیز در لگن به هم متصل شده است. با نشستن در سکون عالی، رقص کیهان درون فرد به عنوان سعادت عالی درک و تجربه می شود.
فراتر از واقعیت : بررسی ماهیت واقعیت چالش برانگیزترین سوال برای دانشمندان در مورد سیاهچاله ها است. چرا؟ سیاهچالهها زمان و فضا را منحرف میکنند که ناشی از خمش گرانشی و جذب نور توسط افق رویداد است. دانشمندان فقط می توانند حدس بزنند که چگونه این خمش گرانشی احتمالاً می تواند ماهیت واقعیت را مجدداً تنظیم کند، و ما را به سال های نوری به زمانی که نخستی ها بودیم یا سال ها جلوتر به سایر سیستم های زنده و اشکال حیات می بردیم. شاید عبور از سوراخ به اصطلاح کرم شبیه به بیرون آمدن از طرف دیگر باشد.
ماهیت واقعیت، جهان آنگونه که ما می شناسیم، ایده هایی هستند که توسط زمان و مکان محدود می شوند. حقیقت عمیق در مورد تعالی زمان و مکان و رویدادها هر روز توسط مراقبان تجربه می شود. فراتر رفتن از این محدودیت ها هدف جهانی مراقبه گران است که آنها را از یک آگاهی محدود به یک آگاهی جهانی بزرگتر می برد. رقص جهان در درون اتفاق می افتد، و جهان بیرونی را می توان به عنوان "مایا" - یا توهم واقعیت - نیز درک کرد، این درک از واقعیت، یا فقدان آن، فرد را در مراقبه روشن و دگرگون می کند. انیشتین اصرار داشت که «واقعیت صرفاً یک توهم است، هرچند بسیار پایدار».
نظریه ابر ریسمان، ارتعاشات و ابعاد: دانشمندان به دنبال سرنخ هایی برای کشف اسرار سیاهچاله هستند. یکی از آنها گوش دادن به صداهایی است که از یک موج گرانشی ساطع می شود - مانند هنگام گوش دادن به یک آلت موسیقی، از ارتعاشات می توان فهمید که چه نوع آلتی در حال نواختن است. دانشمندان در حال استنباط از صداهایی هستند که هنگام برخورد توده ها و تقاطع آنها برای ایجاد حفره های تاریک، برای تفسیر ماهیت جرم، سنتز، پیدایش و توانایی آن برای تبدیل یا جابجایی آن منتشر می شود. توانایی ما برای هماهنگ شدن با این ارتعاشات و تلاش برای تفسیر آنها به ما کمک می کند تا ماده یا میدان انرژی اشیاء یا موجودات را درک کنیم. اینجا جایی است که نظریه نسبیت عام و فیزیک کوانتومی در تئوری ابر ریسمان - که نظریه همه چیز نیز نامیده می شود - با هم ترکیب می شوند.
پس ماده انرژی در یک نظریه یکپارچه و نسبتاً ظریف است که ابعاد زیادی را در بر می گیرد - نه بر خلاف مراقبه.
در اصطلاح رایج، هنگامی که ما در مورد "حالت" کسی صحبت می کنیم - به ارتعاشات، میدان انرژی یا ارتعاشاتی که منتشر می کنند اشاره می کنیم. این ارتعاشات همان چیزی است که وقتی بدن انرژی یک مراقبه اندازه گیری می شود و با افراد غیر مراقبه مقایسه می شود، به آنها اشاره می شود. این ارتعاشات را می توان اندازه گیری کرد، و مدیتیشن مانترا به طور خاص این جنبه از میدان ارتعاشی انرژی را مهار می کند.
مدیتیشن و خلاقیت: این ما را به جنبه خلاقانه سیاهچاله هدایت می کند - که اغلب اشتباه گرفته می شود - در واقع، درخشان ترین ستارگان محصول نوری هستند که میلیون ها مایل با سرعت نور از اعماق ناشناخته سیاهچاله بیرون می زند. سوراخ ارتعاشات ذهن مراقبه اندازه گیری شده و مشخص شده است که وقتی نوآوری و خلاقیت در "جریان" با هم ترکیب می شوند، میدان انرژی را تقریب می زند. آفرینش در پای ناشناخته می رقصد. رشته های رقصنده ریسمان یا انرژی در متون باستانی به نام ویگیان بهایراو ، مشابه مفاهیم در نظریه ابر ریسمان، مستند شده است. ناتاراجا -- تصویر رقص کیهانی شیوا -- رقص شیوا -- همچنین به عنوان رقص انرژی یاشاکتی . این بازی انرژی در مدیتیشن کننده ها به عنوان خلاقیت تقویت شده خود را نشان می دهد.
ابعاد بیپایان واقعیت مانند بخارهایی که در حال پاک شدن هستند میچرخند تا همه چیز در هیچ را برای مراقبهکنندگان آشکار کنند!
شالینی پرخ تقریباً 20 سال است که یوگا را در منطقه شیکاگو تدریس کرده است. او به خرد یوگای اختصاص دارد که در هوش بدنی که از فلسفه یوگا و علم خواهرش آیورودا منعکس می شود، منعکس می شود. او همچنین یک روزنامه نگار است و در مورد مسائل هویتی، فرهنگی و سیاسی می نویسد -- و می گوید که تازه متوجه شده است که فضاهایی که فرد در آن ساکن است مجموعه ای از چیزهای ناملموس بسیار است.